اشعار نیکی فیروزکوهی
اشعار نیکی فیروزکوهی,شعر نیکی فیروزکوهی,زیباترین اشعار نیکی فیروزکوهی,اشعار عاشقانه نیکی فیروزکوهی,دفتر اشعار نیکی فیروزکوهی,مجموعه اشعار نیکی فیروزکوهی,اشعار جدید نیکی فیروزکوهی,کتاب اشعار نیکی فیروزکوهی,دانلود اشعار نیکی فیروزکوهی,بهترین اشعار نیکی فیروزکوهی,شعر جدید از نیکی فیروزکوهی,شعر از نیکی فیروزکوهی,شعرهای نیکی فیروزکوهی,شعر مادر نیکی فیروزکوهی,شعر های عاشقانه نیکی فیروزکوهی,کتاب شعر نیکی فیروزکوهی,شعر نو نیکی فیروزکوهی,شعری از نیکی فیروزکوهی,شعر تولد از نیکی فیروزکوهی,شعرهای عاشقانه نیکی فیروزکوهی,دانلود دفتر اشعار نیکی فیروزکوهی,شعرهای جدید نیکی فیروزکوهی,شعر نیکی فیروزکوهی,شعر جدید از نیکی فیروزکوهی,شعر از نیکی فیروزکوهی,شعرهای نیکی فیروزکوهی,شعر مادر نیکی فیروزکوهی,شعر های عاشقانه نیکی فیروزکوهی,کتاب شعر نیکی فیروزکوهی,شعر نو نیکی فیروزکوهی,شعری از نیکی فیروزکوهی,شعر تولد از نیکی فیروزکوهی,اشعار نیکی فیروزکوهی,شعر کوتاه از نیکی فیروزکوهی,شعرهای عاشقانه نیکی فیروزکوهی,شعرهای جدید نیکی فیروزکوهی,شعرهای کوتاه نیکی فیروزکوهی,شعرهای زیبای نیکی فیروزکوهی,شعرهایی از نیکی فیروزکوهی,کتاب اشعار نیکی فیروزکوهی
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد نیکی فیروزکوهی برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
آغوشت قبیلهای وحشی
با آتشی برای پایکوبی
با جادویی برای فریب
اشعار نیکی فیروزکوهی
دستانت
گمشدگانِ بی شتابِ ریزشِ آبشارِ گیسوانِ من
و چشمهایت
ویرانگرانِ خاموشِ غرورِ هزار سالهام
شعر نیکی فیروزکوهی
من دلباختهای عصیانی
آشوب گری پر تمنا
از عالم گریختهای پر تردید
آمیخته با طبیعتِ پیکرت
آمیخته ب0ا عطرِ خوبِ خوبِ بودنت
سر بر بالینت گذاردم
با تو زیستم
با تو گریستم
عشق ورزیدم
عشق ورزیدم
عشق ورزیدم
و از آرزوهای بی شمار
تنها و تنها تو را خواستم
خواستنی با شکوه
رویایی
و محال … و محال!
زیباترین اشعار نیکی فیروزکوهی
کاش دوباره به خاطرم نمیآمدی
کاش هر کدام از ما
در همان سالها پیش مانده بودیم
اشعار عاشقانه نیکی فیروزکوهی
کاش پس از این سالهای دورِ دورِ
تصویر هامان
از عکسها بیرون نمیآمد
دفتر اشعار نیکی فیروزکوهی
کسی از گذشتههای خوبِ خوب
آغوش باز نمی کرد
سرم با سینه ات آشنا نمیشد
کاش آن آرامش گم شده
هرگز باز نمیگشت
مجموعه اشعار نیکی فیروزکوهی
کاش بوسه ات
طعمی غریب و تلخ داشت
کاش ما را گریزی بود
از دوست داشتن
اشعار جدید نیکی فیروزکوهی
کاش شانه به شانه ی هم
در قاب روی طاقچه میماندیم
آنوقت
نیازی به درکِ این آدمهای تازه
با پیراهنی آغشته به عطرهای تازه، نبود
کتاب اشعار نیکی فیروزکوهی
هر کدامِ ما
زندگی خودش را داشت
تو، با زنی شبیهِ من
من، با مردی شبیهِ تو.
دانلود اشعار نیکی فیروزکوهی
به من دل ببند
ما هنوز عمقِ سبزِ بهاران را نزیسته ایم
ما هنوز به اوجِ شعر
به لحظه ی نفس گیرِ رسیدن
نرسیده ایم
بهترین اشعار نیکی فیروزکوهی
دوستم داشته باش
سر بر شانه ی حوصله که بگذارم
تو را کنارِ هر واژه
به صراحتِ، میسرایم.
شعر جدید از نیکی فیروزکوهی
صدایم کن
اعجاز من همین است
نیلوفر را به مرداب میبخشم
باران را به چشمهای مردِ خسته
شب را به گیسوانِ سیاهِ سیاهِ خودم
و تنم را به نوازشِ دستهایِ همیشه مهربانِ تو
شعر از نیکی فیروزکوهی
صدایم کن
تا چند لحظه ی دیگر آفتاب میزند
و من هنوز در آغوش تو نخفته ام
شعرهای نیکی فیروزکوهی
عبورم ده
از ازدحامِ خیابانی
که بی تفاوتی سایهها و آدم ها
مرا به وسعتِ سالیانِ دراز
پیر میکند
و خسته…
شعر مادر نیکی فیروزکوهی
عبورم ده
مرا به گوشهای امن برسان
تا چشمانِ همیشه مشتاقِ من به زندگی
زوالِ آفتاب و آینه را
در چشمانِ خواب آلوده ی این شهر نبینند
شعر های عاشقانه نیکی فیروزکوهی
عبورم ده
حضوری با صداقت
آغوشی بی هراس
دستهایی مهربان نشانم بده
بگذار در زیستنهای رخوتناک ما
عشق دوباره فوران کند.
کتاب شعر نیکی فیروزکوهی
میان خاطرات بى شمارمان
اى آشنا!
به بودنت ادامه بده
شعر نو نیکی فیروزکوهی
از اولین آغوش
هزار شب هم که بگذرد
باز ستاره بى قرار وُ
مهتاب بى قرار وُ
این دل بى قرار است…
شعری از نیکی فیروزکوهی
زمستان بود وُ
برف بود وُ
سرما بود
زمستانی که جز خاطراتِ محوِ تو
دلم گرمِ هیچ ردپایی نبود.
شعر تولد از نیکی فیروزکوهی
به خانه خواهم آمد
اگر جادههای طولانی صد پاره شوند
اگر این تاریکی مرموز امان دهد
اگر سکوت، از سرِ زبانهای بی مهرِ ما بیفتد
اگر باران ببارد
و این کدورتِ هزار ساله را از دلهایمان بشوید
شعرهای عاشقانه نیکی فیروزکوهی
آه … اگر باران ببارد
اگر باز دوستم داشته باشی.
دانلود دفتر اشعار نیکی فیروزکوهی
دستش را بگیر
با عشق نوازشش کن
دعوتش کن به یک رقص
بگذار با قدمهایی که به سویِ تو می آید
از خودش دور شود
شعرهای جدید نیکی فیروزکوهی
شاید نمیدانی
آغوش یک مرد
گاهی
دنیایِ زنی را خراب می کند
گاهی، آباد
شعر نیکی فیروزکوهی
دستش را بگیر
نوازشش کن
دعوتش کن به یک رقص
حواست باشد
دنیای یک زن هیچ وقت خبرت نمی کند
شعر جدید از نیکی فیروزکوهی
مثل یک کویر نشین
اسبی داشته باشم
و عاشق یک ستاره باشم
شعر از نیکی فیروزکوهی
شب که شد
تو در آسمان میدرخشی
من مثل دیوانه ها
میتازم
میتازم
میتازم
تا جایی که تکلیفِ شب را با ستارهاش روشن کنم
شعرهای نیکی فیروزکوهی
بگذار فرزندانِ ما بگویند
کویر نشین غریب عاشق میشود
عجیب میمیرد
شعر مادر نیکی فیروزکوهی
می بینی؟
حتی نرسیدن به تو هم،
داستانِ پر از رویایِ خودش را دارد
شعر های عاشقانه نیکی فیروزکوهی
یادت باشد
عاشق را نه شب تهدید میکند، نه مرگ
فقط فاصله.
کتاب شعر نیکی فیروزکوهی
صبح جمعه ات به خیر
هر کجا هستی، به یاد من باش
شعر نو نیکی فیروزکوهی
من با تو چای نوشیده ام،
سفرها کرده ام،
از جنگل، از دریا،
از آغوش تو شـــعرها نوشته ام
شعری از نیکی فیروزکوهی
رو به آسمان آبی پر خاطره
از تو گفته ام، تو را خواسته ام
شعر تولد از نیکی فیروزکوهی
آه ای رویای گمشده!
هر کجا هستی صبح جمعه ات به خیر
…
اشعار نیکی فیروزکوهی
امروز که اینجا آفتابی بود
بیشتر از همیشه یاد تو بودم.
نه به خاطر خورشید زیبایش
یا دلچسبی گرمایش؛
یا به خاطر اینکه تعطیلی بود و
من تمام روز لم داده بودم و کتاب می خواندم؛ نه
شعر کوتاه از نیکی فیروزکوهی
به یاد تو بودم به خاطر تمام حرف هایی که می شد
با تو کنج حیاط ما زیر آفتاب نشست و زد؛
به خاطر صدای تکه های یخ لیوان شربتی که برایت می ریختم؛
به خاطر تمام عکس هایی که می گرفتم
تا سالها بعد در یک آلبوم جلد چرمی سبز رنگ نشانت دهم
به خاطر شعر… این شعر.
شعرهای عاشقانه نیکی فیروزکوهی
می بینی؟
نزدیک بودن، زیاد هم دور نیست…
شعرهای جدید نیکی فیروزکوهی
سفرهای تنهایی همیشه بهترند
کنارِ یک غریبه مینشینی
قهوه ات را میخوری
سرت را به پشتی صندلی
تکیه میدهی تا وقت بگذرد
شعرهای کوتاه نیکی فیروزکوهی
به مقصد که رسیدی
کیف و بارانی ات را بر میداری
به غریبه ی کنارت
سری تکان میدهی و میروی
همین که زخمِ آخرین آغوش را
به تن نمیکشی
همین که از دردِ خداحافظی
به خود نمیپیچی
همین که تلخی یک بغض را
با خودت از شهری به شهری نمیبری
همین یعنی سفرت سلامت…
شعرهای زیبای نیکی فیروزکوهی
از دستهای من
جز این ثمری نیست:
گاهی ببارم
گاهی بمیرم
شعرهایی از نیکی فیروزکوهی
گاهی
اگر شد
در حیرت واژه ی دوست داشتن
تو را دوباره از نو بنویسم…
کتاب اشعار نیکی فیروزکوهی
رنجیدهام
دستم را در دستِ لحظه ات بگذار
که آغوشِ این شهر افق ندارد
که خواهش بزرگی ست
دلتنگ نبودن در کوچ
و آرزو یِ زیبائی ست
باز گشت
اشعار نیکی فیروزکوهی
دوستت خواهم داشت
باشد که بودن در آسمانِ این خانه را
از ستاره بیاموزی
که من در شب
خودم را یافته ام
تو را
و حضورِ نوری که خفتگان را
به عشق بیدار میکند
شعر نیکی فیروزکوهی
دوستت خواهم داشت
باشد که هر پنجره
خاطره ای باشد
برای انتظار در باران
و بارانِ در انتظار
که این کوچه
پر از عطرِ دیدارهای دوباره است
زیباترین اشعار نیکی فیروزکوهی
سرم را بر سینه ی زمین میگذارم
رودی آرام
اسبی سر کش
قطاری بی قرار
سگی ولگرد
مردی خسته
براستی
صدای پای تو
از کدام گوشه ی این سرزمین خواهد وزید؟
اشعار عاشقانه نیکی فیروزکوهی
آه ای مسافرِ خاموش
ظهور کن !
این قبیله ی بی عشق باید بفهمد
کسی که سر بر دامان زمین می گذارد
دیوانه نیست
عاشقی ست در انتظار.
دفتر اشعار نیکی فیروزکوهی
دستهای تو
زنی خفته در سینه ی مرا
بیدار میکند
مجموعه اشعار نیکی فیروزکوهی
نوک می زند به نوک انگشتانِ تو
در من زنی زمستان را دوباره بهار میکند
در من شعر
در من شور
در من عشق
در من لطافتِ یک زن بیداد میکند
اشعار جدید نیکی فیروزکوهی
تو نیستی و من
تا جنون
تا مرزِ نبودن
تا رها شدن از هر چه که رنگ هوشیار ی دارد
تا سقوط
تنها یک قدم فاصله دارم
کتاب اشعار نیکی فیروزکوهی
تو نیستی و من
دلگیر از کسانی که بی خبر می میرند
بی خبر می میرم
مثلِ غریبی که دل به هیچ آشنائی ندارد
دانلود اشعار نیکی فیروزکوهی
با خودم به هم می زنم
مثلِ مسافری که یقینی به رسیدن ندارد
بهترین اشعار نیکی فیروزکوهی
فاتحه ی هر چیزِ آبادی را خوانده ام
تو نیستی و من
به هوایِ تو
سر می زنم به تک تکِ مسافر خانه های این شهر
شعر جدید از نیکی فیروزکوهی
احساس می کنم
همه غریبه ها بویی از تو دارند!
شعر از نیکی فیروزکوهی
راحت ترین راه را تو انتخاب کردی:
نبودن …
کوتاهترین راه را من:
جنون… .
شعرهای نیکی فیروزکوهی
امسال که آمدی
برایم گردنبندی بیاور
با پنجاه و پنج دانه ی مروارید
بگذار فکر کنم
به خاطر من
پنجاه و پنج بار
دل به دریا زده ای…!!
شعر مادر نیکی فیروزکوهی
هر شب مینشینم پای حساب و کتابم .
چند بار گفتهای دوستم داری .
چند بار دوستم داشته ای .
چند بار بارانی شدهای برای من .
چند بار باریده ای .
چند بار عارف شدی ، عاشق شدی ، شاعر شدی .
چند بار برای نبودنم مردی و زنده شدی .
چند بار از آمدنم ناامید شدی .
چند بار از رفتنم شکستی .
چند بار از دیدنم دوباره بهاری شدی
شعر های عاشقانه نیکی فیروزکوهی
هر جور حساب میکنم
می بینم هنوز هم من بیشتر دوستت دارم
شعر نو نیکی فیروزکوهی
می بینم هنوز هم لحظه های بی تو کشنده است .
می بینم صبورانه تحمل میکنم بودن و نبودنهایت را .
می بینم هر شب خواب من از خیال تو در بدر میشود
کتاب شعر نیکی فیروزکوهی
هر شب دلم برای لیلی می سوزد .
هر شب خیسی پنجرهها
داغی گونههایم را به تن میکشد
شعری از نیکی فیروزکوهی
هر جوری حساب میکنم
می بینم حساب و کتابمان یکی نمیشود
من و کتابم اینجا منتظر
بیا کمی عاشقی کن، عارفی کن
بیا و دلت رو با دل ما یکی کن
بیا حسابت را تسویه کن
شعر تولد از نیکی فیروزکوهی
می روم
بغض خواهی کرد
اشکها خواهی ریخت
غصهها خواهی خورد
نفرینم خواهی کرد
دوستترم خواهی داشت
شعرهای عاشقانه نیکی فیروزکوهی
یک شب فراموشم می کنی
فردایش به یادت خواهم آمد
عاشقتر خواهی شد
امید خواهی داشت
چشم به راه خواهی بود
و یک روز
یک روز خیلی بد
رفتنم را، برای همیشه، باور خواهی کرد
دانلود دفتر اشعار نیکی فیروزکوهی
ناامید خواهی شد
و من برایت چیزی خواهم شد
مثل یک خاطر ه ی دور
تلخ و شیرین ولی دور … خیلی دور
و من در تمام این مدت
غصهها خواهم خورد
اشکها خواهم ریخت
خودم را نفرین خواهم کرد
شعرهای جدید نیکی فیروزکوهی
تمام لحظهها به یادت خواهم بود
و امید خواهم داشت به پایداری عشق
و رفتن را چیزی جز عاشق ماندن نخواهم دانست
شعر نیکی فیروزکوهی
نخواهی فهمید
درکم نخواهی کرد
صحبت از عاشق بودن نیست…
صحبت از عاشق ماندن است.
شعر جدید از نیکی فیروزکوهی
سر بگذار بر درد بازوان من،
دست نگاهم را بگیر،
مرا دچار حادثهای کن که با عشق نسبت دارد،
من عجیب از روزگار رنجیده ام
شعر از نیکی فیروزکوهی
دلم یک آغوش بی غربت میخواهد
یک آغوش پر سلام ، پر نوازش
یک آغوش آرام و نجیب ، بی بهانه
یک آغوش عاشقانه ، پر ترانه
شعرهای نیکی فیروزکوهی
دلم یک بغل خالی از قانون طبیعت
یک بغل برای تعبیر خواب من
یک آغوش بیرنگ ، بی نیرنگ
یک آغوش پر فریاد از عشق من
شعر مادر نیکی فیروزکوهی
دلم یک دل گرم برای حرفهای من
دلم یک کلام حرف برای دل من
دلم یک آغوش پر نوازش ؛
دلم انگار تو را میخواهد
دلم انگار تو را میخواهد
شعر های عاشقانه نیکی فیروزکوهی
برایت قهوه می ریزم، کمی شیر، دو قاشق شکر،
می گذارم جلویت روی میز،
گلدان گل را کنارتر می گذارم
تا بهتر ببینمت.
کتاب شعر نیکی فیروزکوهی
قیافه جدی به خودم می گیرم
و با لهجه ای که حالا برای خودم هم بیگانه است،
می گویم:
قهوه ات سرد میشود.
هر کجا که هستی، زودتر به خانه بیا
و همانطور می نشینم تا تو یک روز بیایی…
شعر نو نیکی فیروزکوهی
هیچ می دانی؟
تا تو در آغوش من گل نکنی
این بهار ، بهار نمیشود…
شعری از نیکی فیروزکوهی
یک شبِ مهتاب
مردمانِ زیادی سازهایشان را بر میدارند
زیباترین آهنگها را مینوازند
تا من عاشقانهترین شعرم را برایت بخوانم
تا تو مستِ عطرِ شب بو ها،
تا تو عاشق یک دسته گلِ یاس شوی
و تو خواهی دید
که تمامِ دنیا بیدار مانده است
تا به آغوشم بیایی
و من دیوانه وار بگویم
“دوستت دارم“