شعر در مورد قطار
شعر در مورد قطار ,شعر در مورد قطار زندگی,شعر در مورد قطار مشهد,شعر در مورد قطار زندگى,شعری در مورد قطار,شعر در مورد ریل قطار,شعر کودکانه در مورد قطار,شعر نو در مورد قطار,شعر در مورد ایستگاه قطار,شعر طنز در مورد قطار,شعر درباره قطار زندگی,شعری درباره قطار,شعر درباره ریل قطار,شعر درباره ریل قطار,شعر نو در مورد ریل قطار,شعر کودکانه درباره قطار,شعر نو درباره قطار,شعر درباره ایستگاه قطار
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد قطار برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
روزهای نبودنت را طوری میگذرانم،
که حتی زمان به عبور خودش شک کند.
مثل مسافری که از پنجره ی قطار ِ در حال حرکت،
قطاری که ایستاده را میبیند
شعر در مورد قطار
سفر مگو که دل از خود سفر نخواهد کرد
اگر منم که دلم بی تو سر نخواهد کرد
من و تو پنجرههای قطار در سفریم
سفر مرا به تو نزدیکتر نخواهد کرد.
شعر در مورد قطار زندگی
روزهای نبودنت
کوپه های خالی قطاری ست
که لحظه ها را دود می کند
سوت می کشی در خاطراتم و
گوش دلم کر می شود
شعر در مورد قطار مشهد
دست هایت را
اگر به من می دادی
مسافرها
از پنجره های قطار
به اشتیاق
ایستگاه را نگاه می کردند
شعر در مورد قطار زندگى
سرم را بر سینه ی زمین میگذارم
رودی آرام
اسبی سر کش
قطاری بی قرار
سگی ولگرد
مردی خسته
براستی
صدای پای تو
از کدام گوشه ی این سرزمین خواهد وزید؟
شعری در مورد قطار
بلیط قطار را پاره میکنم
و با آخرین گلهی گوزنها
به خانه برمیگردم
آنقدر شاعرم
که شاخهایم شکوفه داده است!
شعر در مورد ریل قطار
سرت را بگذار روی سینه ام
می شنوی؟
از قلب من هر لحظه قطاری می گذرد.
شعر کودکانه در مورد قطار
به قطاری که تو را می برد
گفتم برگردد؟
گفتم نرود؟
گفتم…؟
چیزی نگفتم
به قطاری که تو را می برد،
گلایه ای نیست
خودت سوار شدی
شعر نو در مورد قطار
چقدر با من دویده ای
قطار لحظه های نیامده را؟
چقدر انتظار کشیده ای ؟
با من
یا برای من
در ایستگاه هایی با باران های چهار فصل
شعر در مورد ایستگاه قطار
قطار میرود…
تو میروی…
تمام ایستگاه میرود…
و من چقدر سادهام که سالهای سال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستادهام
و همچنان به نردههای ایستگاه رفته تکیه دادهام!
شعر طنز در مورد قطار
در به دری در من بود
نه در قطاری
که می رفت و می آمد
شعر درباره قطار زندگی
تنهایی در اتوبوس
چهل و چهار نفر است
تنهایی در قطار
هزار نفر.
شعری درباره قطار
تو نیستی و هنوز مورچهها
شیار گندم را دوست دارند
و چراغ هواپیما در شب دیده میشود
عزیزم
هیچ قطاری وقتی گنجشکی را زیر میگیرد
از ریل خارج نمیشود.
شعر درباره ریل قطار
بچه که بودم
تو برای من
بادکنک بودی
و بعد
گل سرخی زیبا
در گلدان خانه
سرانجام تو کلمه
و من شاعر شدم
می دانم
فردا
تو قطاری مهربان خواهی شد
و مرا از اینجا خواهی برد
شعر درباره ریل قطار
سرباز خسته و زخمی از راه رسید زن از خانه رفته بود
زخمی که او را در قطار و جنگل و جاده نکشته بود
در خانه کشت
شعر در مورد قطار
بیشتر بخوانید :